روبه رویم که مینشینی حرف حساب بزن
با یکی دو جمله ی ساده مرا متقاعد نکن که دوست داشتنت واقعی است!
مرا با کلمات عجیب و غریب محو نکن
حرف از ماندن بزن
حرف از قول هایی بزن که قرار است پای بندشان باشی نه که باد هوا باشند.
حرف از رویاهایت بزن اگر به دیگری ختم نشد!!!
آن وقت میشود راهی برایت پیدا کرد.
قرار نیست که ساده باشد همه چیز، باید سخت گرفتش.
باید مطمئن شد،
من به قدر کافی خسته هستم تو نخواه خسته تر شوم
که نه نای دویدن دارم
و نه نای جنگیدن!
*******************
من گمان میکنم که یکی از خطرهای بزرگی که روح و فکرِ نسلِ کنونی را تهدید میکند خطرِ عدمِ تشخیصِ "زیبایی" از "زشتی" است.
میتوان گفت که در این دوره از این هم دورتر رفتهایم و به نوعی بیماریِ "زشت پرستی" دچار شده ایم.
از روزی که چون کشتیئی که به کوه یخ بربخورد به تمدّنِ فرنگی برخورد کردهایم معیارهای زیباییِ ایران را از دست دادهایم به معیارهای زیباییِ فرنگی نیز آشنایی پیدا نکردهایم.
اگر روزی برسد که تعلیم و تربیت در کشورِ ما به جِد گرفته شود و بر پایهی درستی قرار گیرد حق خواهد بود که درسِ "زیبایی شناسی" جزو برنامهی دبیرستانها گذارده شود و اجباری گردد. حتی اگر لازم شود که معلم از خارج استخدام گردد باید این کار را کرد، باید به فرزندانِ این آب و خاک آموخت که چگونه زیبایی را بشناسند و دوست بدارند.
*******************
راهم را بسوی بیابان برهوتی در پیش می گیرم که شبیه بیابانی ست که پیموده بودم و شبحی رنگباخته همسفرم می شود به نام "عقل" که با فانوسی لرزان راه ناهموارم را روشن می سازد و همراهی ام می کند، و برای سیراب کردن شهوت تمنایی که هردم شعله می کشد و گه گاه گریبانگیرم می شود، زهر ملال در کامم می ریزد.
درباره این سایت